به گزارش هفت چشمه؛ «وحيد يامين پور» شب گذشته به صورت لايو و در اينستاگرام درباره موضوعاتي مرتبط با رسانه ملي و از جمله نامه اخير رئيس سازمان صداوسيما درباره سريال پايتخت سخن گفت.
**فصل ششم پايتخت آورده هاي فصل هاي قبلي را از دست داد
بنا بر اين گزارش، او در سخناني درباره نقد سريال پايتخت گفت: سريال پايتخت از جمله سريال هاي موفق تلويزيون است که در فصل ششم متاسفانه تمام آورده هاي فصل هاي قبلي را از دست داد. البته نقد امروز ما نقد نشانه شناسي نيست. البته اهميت اين نشانه ها چندان نيست در مقابل اينکه ما يک طنز فاخر جذاب و گيرا را قرباني کرديم دربرابر يکسري خنداندن هاي ناشي از لودگي و بي ادبي و دوري از ادب ايراني.
وي ادامه داد: من البته نقدهايي هم نسبت به بخش هاي ابتدايي فصل پنجم سريال داشتم که در ترکيه مي گذشت. به نظر من يک رپورتاژ تمام عيار توريستي براي کشور ترکيه بود. آن هم از نوعي که تطابقي با فرهنگ ما ندارد. فصل ششم سريال پايتخت يک سرشکستگي براي مخاطبان اين سريال بود به خاطر اينکه تمام قوت و ارزش هاي اين سريال در برابر نوع جديدي از شيوه خنداندن و لودگي و بزن بهادري و طنزهاي ناشي از ساختارشکني بود، رنگ باخت.
**صداوسيما به سلبريتي ها باج مي دهد
يامين پور درباره اتفاق هاي سال 98 و اينکه برخي سلبريتي ها اعلام کردند که ديگر قصد همکاري با تلويزيون ندارند و يکي از آنها نيز محسن تنابنده بود، و اين نوعي دهن کجي به صداوسيماست، و رسانه ملي در برابر اين موضوع سکوت مي کند نيز توضيح داد: اينکه ممکن است کساني نفوذي باشند و يا مساله امنيتي در صداوسيما وجود داشته باشد، ممکن است وجود داشته باشد. صداوسيما حراست دارد و نهادهاي امنيتي در آن نفوذ دارند. آنها بايد مراقبت کنند که بالاخره نفوذ اتفاق افتاده يا خير و من اطلاعي درباره آن ندارم. اما چيزي که ما با آن مواجه هستيم، وادادگي و باج دادن است. چرا رئيس صداوسيما انقدر صريح به اين موضوع اشاره مي کند؟ منظور از وادادگي فقط در اين سريال نيست و من از يک روند سخن مي گويم. روند صداوسيما در سالهاي اخير باج دادن به سلبريتي ها بوده است. روند خريدن اعتبار براي خودش از طريق باج دادن به سلبريتي ها بوده است. روند خرج کردن بيت المال براي خريدن اعتبار بوده است.
وي ادامه داد: خيلي عجيب است که تلويزيون وقتي فکر مي کند در رقابت با ماهواره و شبکه هاي اجتماعي و فضاي مجازي قرار گرفته است، از پول بيت المال خرج مي کند براي اينکه مخاطب و اعتبار بخرد. ممکن است شما بگوييد اين يک استراتژي است. مديران صداوسيما تصميم مي گيرند که يک سلبريتي خواننده، بازيگر يا بازيکن فوتبال را در يکي از اعياد به تلويزيون بياورند تا روي صندلي بنشيند، لبخند بزند و چند جمله سفارشي بگويد و 50 ميليون تومان پول بگيرد و برود. چرا اين کار را مي کنند؟ چون احساس مي کنند از فلان شوي شبکه هاي ماهواره اي عقب بمانند. اين دقيقا همان چيزي است که رهبر معظم انقلاب مديران صداوسيما را از آن نهي کرده اند.
**براي نظارت بر صداوسيما قيم بگذاريم
يامين پور در ادامه اين گفت و گو به بحث شفافيت درباره هزينه هاي صداوسيما اشاره کرد و عنوان داشت: سازمان صداوسيما، سازماني است که زير نظر رهبر معظم انقلاب است و بايد شأن اين انتصاب را رعايت کند. مثلا درباره قانون منع بکارگيري بازنشستگان يکي از سازمان هايي که سعي کرد به اين قانون استثناء بزند، سازمان صداوسيما بود. اين شايسته نيست و ما خبر داريم که کدام مديران باقي ماندند و واقعا اين طور نبود که جايگزين جوان براي آنها نباشد و يا نتوان کسي به جايشان انتخاب کرد. در مورد شفافيت هم همينطور است. شفافيت الان مطالبه اول نظام و جامعه و مخصوصا نيروهاي انقلابي است.

صداوسيما چه اقدامي براي شفافيت راجع به دستمزدهاي خود انجام داده است؟ من خبر دارم که شبکه سه سيما براي يک اجرا مبلغ 80 ميليون تومان پرداخت کرده است و تا وقتي که صداي يک مرجع تقليد بلند نشد، اين برنامه متوقف نشد.
وي در واکنش به خبرنگار فارس که اعلام کرد اين سخنان حتما بايد با سند و مدرک همراه باشد، توضيح داد: من به عنوان يک شخص مطلع اين سخنان را مي گويم. درباره موضوعاتي که اطلاع دارم سخن مي گويم. چرا ما بايد بيرون گود بنشينيم و ببينيم که صداوسيما براي خريد اعتبار خودش، ميلياردها تومان خرج سلبريتي ها مي کند.آقاي تنابنده هم براي ابراز اعتراضش به حکومت بيان مي کند که من کار پايتخت ديگر آخرين کارم با صداوسيماست و صداوسيما نه تنها کاري نمي کند بلکه اين وادادگي را مي خواهد به رخ بکشد و مي گويد من ميخوام اين سريال را به شما نشان بدهم که آدمش نه تنها تف انداخته بر صورت صداوسيما بلکه من به اندازه نظارت خودم هم بر آن نظارت نمي کنم. اما واقعيت از چه قرار است؟ اگر صداوسيما مثل مهجورها رفتار مي کند، بايد براي آن قيم گذاشت.
وي تاکيد کرد: البته اين طور نيست که همه مديران صداوسيما فاسد و بد هستند. وقتي اين مساله رخ مي دهد، آيا من حق دارم که بپرسم لطفا قرارداد محسن تنابنده و سيروس مقدم را به من نشان بدهيد يا نه؟ مي توانم بپرسم که ناظر کيفي سريال چه کسي بوده؟ امضاء او را به من نشان بدهيد. مي توانم بپرسم کدام يک از مديران صداوسيما فيلمنامه صداوسيما را امضاء کرده است؟ حالا من مي پرسم ولي چرا کسي جواب نمي دهد؟ چون صداوسيما زيرنظر قانون اداره نمي شود. زماني که من مدير دفتر مطالعات فرهنگي مجلس شوراي اسلامي بودم، مسئول تدوين قانون اداره و نظارت بر سازمان صداوسيما بودم و نزديک به 3 سال همکاران من در اين اداره، حقوق دان ها و دوستان فرهنگي زحمت کشيدند و پيش نويس قانون تدوين کردند که سازمان صداوسيما بايد بر اساس چارچوب ها و قوانيني اداره شود و نظارت شود و بايد پاسخگو باشد.
وي افزود: 10 سال از اين ماجرا مي گذرد اما اصلا معلوم نيست اين قانون کجا هست و با سياسي بازي اين قانون گم و گور شده و از دستور خارج شد. مهم ترين دستور کميسون فرهنگي بود. هم زماني که آقاي حداد عادل رئيس کميسيون فرهنگي بودند و چه زمان آقاي آقاطهراني و آقاي سالک. تمام اين تلاش ها بي نتيجه ماند و خواهش مي کنم دوستاني که قرار است به مجلس بروند، اين اولويت ها را برگردانند. من و شما وقتي يک انتقادي به رويه اي در سازمان صداوسيما داريم، بتوانيم اين مطالبه را به صورت قانوني بخواهيم.
**صداوسيما در مقابل نقدها واکنشي عمل مي کند
وي درباره اينکه چرا واکنش رئيس صداوسيما نسبت به محتواي سريال پايتخت دير عمل کرد؟ عنوان داشت: متاسفانه سازمان غالبا واکنشي عمل مي کند و چه بسا بدترين اتفاق هم از سوي صداوسيما رقم بخورد ولي از سوي مردم واکنشي نشان داده نشود، شما از داخل صداوسيما واکنشي نمي بينيد. اعتراض ها که به قسمت آخر پايتخت خيلي زياد شد، ديگر رئيس سازمان صداوسيما مجبور شد موضع خود را اعلام کند که بگويد خواسته ما مديران ارشد صداوسيما اين نيست. البته درست هم هست. از اين جهت که رئيس صداوسيما اعلام مي کند اين خواسته ما نيست واکنش درستي است، واکنش دير هم به اين دليل است که ماجرا تبديل به روند شده است.
يامين پور در بخش ديگري از سخنانش تاکيد کرد: يک نگرشي در برخي مديران سازمان صداوسيما وجود دارد و آن اين که ما هيچ وقت نبايد انتقادات به خودمان را جدي بگيريم و يا به آنها جواب بدهيم. يادم هست نامه اي به معاونت سيماي وقت صداوسيما نوشتم که برنامه اي در راستاي نقد برنامه هاي صداوسيما اگربه معناي واقعي داشته باشيم چون برخي نقدها شبيه جلسه تقدير مي شود و اين رفتارهاي نمايشي را مردم مي بينند و بيشتر ناراحت مي شوند.
وي همچنين درباره اينکه برخي سلبريتي ها به تلويزيون مي آيند اما در ادامه در فضاي مجازي جور ديگري رفتار مي کنند، گفت: براي اينکه صداوسيما به اين موضوع باج مي دهد و تصور مي کنيم سلبريتي که مي آيد تلويزيون و حرفي مي زند و بعد هم بلافاصله به فضاي مجازي مي رود و هرچه مي خواهد به صداوسيما مي گويد، آورده اي براي صداوسيما دارد درحالي که اين يک خطاي راهبردي صداوسيماست. يک عده ممکن است هيچ وقت پايشان را نگذارند در صداوسيما. صداوسيما بايد بگويد که نگذارند. چه کسي ضرر مي کند؟ اگر صداوسيما به حرفي که مي زند اعتقاد دارد بايد با چارچوب هاي اعلامي و اعمالي خود فضاي سلبريتي ها را مديريت کند. من ديده ام مديران تلويزيون را که به اقتدار شناخته مي شدند و همين سلبريتي ها جلويشان خم و راست مي شدند. اما الان سلبريتي ها دندان برخي را مي شمارند و مي توانند هم از فضاي رسانه ملي و هم از پول آن بهره ببرند و سواري کنند.
**چرا تعريف پايتخت در فصل 6 از خانواده و جامعه تغيير مي کند؟
اين فعال فرهنگي درباره عدم وجود شخصيت الگو در سريال پايتخت نيز توضيح داد: همه ايراني ها خانواده پايتخت را يک خانواده معمولي مي دانستند تا اينجا همه چيزي معمولي است اما در فصل ششم همه چيز غيرمعمولي مي شود و ديگر دروغ گفتن به منش شخصيت تبديل شده، ساختارهاي خانوادگي دچار شکست و گسست شده اند و نرمال بودن خود را از دست داده اند. فصل ششم ديگر بازنمايي يک خانواده معمولي که احتمالا درش خلاف هم اتفاق مي افتد نيست و جامعه با خلاء هنجاري مواجه است و نتوانسته است ارزش ها و هنجارها را به فرزندانش منتقل کند و آنها در گوش پدر خود مي زنند. ادا در مياورند و لودگي مي کنند و انگار پايتخت 6 نظرش درباره جامعه ايراني عوض شد. شما در فصل هاي قبلي يک روايت از خانواده ايراني مي بينيد اما يکباره در فصل 6 اين روايت تغيير مي کند و بايد بپرسيم چرا اين اتفاق افتاده است؟
وي راجع به اينکه شايد اين اتفاقات افتاده که سازندگان پايتخت ديگر نمي خواهند فصل هاي بعدي آن را بسازند؟ توضيح داد: نشانه گذاري ها همين پيام را به ذهن مخابره مي کند و سازندگان تلاش مي کنند عامدانه ديگر ادامه اين سريال ساخته نشود و اين حسرت بزرگي است. حقش اين نبود که با سريال اين کار بشود و اين بي انصافي است و اگر هم مي خواستند انتقام بگيرند از نظام يا صداوسيما بايد مي گذاشتند که اين خانواده معمولي باقي بماند. کاش آقاي تنابنده و مقدم اين خاطره را براي ما خراب نمي کرديد و شايد يک راهي براي ادامه دادن پايتخت باقي مي ماند.
در بخش ديگري از اين گفت و گو به موضوع تفاوت مميزي ها و شيوه نظارت در تلويزيون، سينما و فضاي مجازي اشاره شد که در اين باره يامين پور گفت: يک بخشي از اين ماجرا طبيعي است. ما بين محتواي استريم و محتواي آنديمند تفاوت هايي داريم و ما مي توانيم قائل به اين باشيم که برخي مميزي هاي صداوسيما در شبکه نمايش خانگي و وي او دي ها وجود نداشته باشد چون محتواي صداوسيما قابل تقسيم بندي نيست اما مخاطب براي محتواي فضاي مجازي تصميم مي گيرد و حق انتخاب دارد.
**استانداردهاي صداوسيما نسبت به فضاي مجازي دشوارتر است
وي ادامه داد: صداوسيما استانداردهاي دشوارتري دارد اما رسانه هاي خصوصي اين طور نيست و بخشي از اين ماجرا طبيعي است. الان مساله ما مميزي نيست و بيشتر محتواست. ابتذال به معناي رفتارهاي غيراخلاقي نيست بلکه به معناي پوکي و پوچي محتواست. انگار فضاي سرمايه داري و زدن جيب مردم به قدري شور شده که سازنده ديگر متعهد به اين نيست که پيامي را منتقل کند و حتي ديگر قائل به حفظ شرايط فني و بازي گرفتن از بازيگران و ... نيست. خيلي راحت با عبور کردن از يکسري مرزهاي تلويزيون نظير آرايش، پوشش و عشق هاي مثلثي و امثالش سعي مي کنند يک مشتري براي خود دست و پا کنند.
يامين پور تصريح کرد: شما نمي توانيد رسانه را بدون سرگرمي تعريف کنيد چون به همين دليل کارش را شروع مي کند. من اصلا تعريفم از دانشگاه عمومي بودن صداوسيما اين نيست که ما مدام پيام به مردم بدهيم تا اوردوز کنند. همين برنامه هاي شبکه نسيم، عصر جديد، برخي فصل هاي خندوانه، همه نمونه هاي موفقي از برنامه سازي هستند. معناي اينکه ما بايد مرتب پيام به مردم بدهيم اين نيست که مدام برنامه هاي گفت و گو محور و مذهبي و سياسي داشته باشند. به نظرم ساختن برنامه هاي سالم و سرگرم کننده مهم ترين دستاورد تلويزيون خواهد بود ضمن اينکه صداوسيما از تجربه هاي برنامه هاي موفق دنيا هم استفاده کند.
منبع:فارس